دیگر جالب نیست که بپرسیم: “چی اگر متاورژن اتفاق می افتد؟
موج اخراج های فنی، از جمله هزاران نفر در متا، این حس را ایجاد می کند که این رویا ممکن است از قبل به پایان رسیده باشد. این اتفاق قبلاً در اینترنت رخ داده است: به عنوان مثال، اولین حباب دات کام. برخی از ایده ها مردند، برخی دیگر زنده ماندند، و ایده های جدیدی پس از آن به وجود آمدند که هیچ کس پیش بینی نمی کرد.
من حدود 10 سال است که در CNET یا حتی بیشتر واقعیت مجازی و واقعیت مجازی را پوشش می دهم. یکی از اولین پست های وبلاگ من در سال 2009، زمانی که شروع به کار کردم، در مورد واقعیت افزوده و جادو بود. در آن زمان، من دهها سال را صرف فکر کردن درباره VR کرده بودم، تا دوران دبیرستان. نمایشنامه هایی درباره اتاق های گفتگو و بازی های نقش آفرینی آنلاین نوشتم. آینده به نظر می رسید که دیر به اینجا می رسد.
متاورس یک اصطلاح جدید از نظر استراتژی تجاری است و برای خوانندگان علمی تخیلی نیل استفنسون یک اصطلاح قدیمی است. تصادف برف. احساس آشنای همه چیز می تواند آن را مانند یک تکرار یا حتی یک کلاهبرداری به نظر برساند. بخش هایی از آن بدون شک هستند. اما، برگردیم به شروع شبکه جهانی وب، دقیقاً همان بود. برخی از وبسایتها که بخشی از اولین حباب داتکام بودند، از کار افتادند و سوختند. چند نفر در اطراف گیر کرده بودند.
واقعیت مجازی مفهومی است که اکثر مردم یا آن را جالب می دانند یا به سادگی آن را رد می کنند. آنها آن را دریافت می کنند یا می گویند: “من هرگز از آن استفاده نمی کنم، چرا مزاحم می شوم و چرا هر کس دیگری؟”
مراحل مختلف، تاثیرات متفاوت.
همچنین: Metaverse: Momentum در حال ایجاد است، اما شرکت ها همچنان محتاط هستند
اما اگر مفاهیمی که فراجهان را القا میکنند واقعاً مطرح شوند، فکر نمیکنم تحولات پس از آن به راحتی قابل پیشبینی باشد. آنها باید متفاوت باشند. ظهور رسانههای اجتماعی ارتباطات انسانی را تغییر داد، مانند تلفن. اینترنت هم همینطور.
تصویر: جاپاتینو / گتی
من فکر می کنم در حال حاضر چیزی از آن وضعیت با متاورس وجود دارد. اگر تجربه ای فراگیرتر است، چرا فقط از یک تلویزیون بزرگ و هدفون استفاده نکنید؟ اگر دنیای مجازی است، چرا فقط یک بازی ویدیویی انجام نمی دهید؟
اما سختافزار و نرمافزاری که در حال حاضر مورد استفاده قرار میگیرد، از جمله Quest Pro جدید متا، هنوز به اندازه کافی خوب نیستند تا از عهده این چالش برآیند. با این حال، آنها درخشش های احتمالی را نشان می دهند. هدست VR مورد انتظار اپل، همراه با سایر دستگاههایی که در سال آینده عرضه میشوند، میتوانند به نیاز به گجتهای بهتر پاسخ دهند. با این حال، در این میان، چالش بزرگتر ساخت چارچوبهایی است که میتوانند همه نرمافزارها و دستگاههایی را که قبلاً استفاده میکنیم به هم پیوند بزنند و فضای بهتری برای این لوازم جانبی جدید نیز ایجاد کنند.
فناوریها در مقیاس بزرگ مانند فناوریها در مقیاسهای کوچکتر عمل نمیکنند. من در مورد تکامل اینترنت خیلی به آن فکر می کنم.
در سال 2022، من عمدتاً هنوز منتظر آینده هستم. اما در مواقع دیگر متوجه می شوم که آینده همیشه در حال رخ دادن است و در اطراف من حلقه می زند. VR اکنون آینده نیست. این چیزی است که من و دوستانم سال ها از آن استفاده کرده ایم.
من کتاب اخیر جین مک گونیگال را برداشتم، قابل تصور، که جزئیات چگونگی اندیشیدن به آینده ای را که در پیش است، 10 سال آینده نشان می دهد. بازی هایی که محققان آینده پژوهی مانند مک گونیگال از آنها برای زیر سوال بردن تغییرات بزرگ آینده استفاده می کنند، اغلب شامل فرضیات برگردانده شده در ذهن آنهاست. ما تصور می کنیم که در 10 سال آینده چه چیزی خواهد بود، و اگر اینطور نباشد چه؟ اگر متاورس موفق شود و ما در نهایت بتوانیم به طور یکپارچه اجسام را به صورت دیجیتالی بازآفرینی کنیم، شبیهسازیها و واقعیت را پوشش دهیم و این دو را در زمان واقعی با هم ترکیب کنیم، پس چه اتفاقی میافتد؟
در طول همهگیری، VR به مکانی تبدیل شد که برای مدتی فرار میکردم و برای Beat Saber تمرین میکردم، رها میشدم و احساس میکردم که مکان وسیع خود را دارم. اما این بازیها یا اتاقهای فرار مانند پازل نیستند که بیشتر مرا وادار میکنند، بلکه لحظات اجتماعی با افرادی است که میشناسم و در آنجا ملاقات میکنم. تعداد انگشت شماری از دوستان دانشگاهی – که برای بازی با هم در VR به من مراجعه کردند، نه برعکس – شروع به ملاقات برای مینی گلف یا بازی های نقش آفرینی در یک برنامه رومیزی به نام Demeo کردند. من صدای آنها را می شناسم و چهره آنها را به خاطر می آورم. وقتی با آنها به عنوان ماسک های کارتونی بازی می کنم، آنها را به گونه ای فرافکنی می کنم که مردم را در یک تماس صوتی تصور می کنم. اما من آنها را بعداً به یاد می آورم که تقریباً در لحظاتی شبیه به آنها بودم.
من از Meta Quest 2 در دفترم هر روز یا حتی یک روز در میان استفاده نمی کنم. اما هر چند وقت یکبار برای یک ساعت یا بیشتر، هنوز هم تجربه ای را ارائه می دهد که برای من نمی توانم به جای دیگری برسم.
متاورس به وضوح از قطعاتی ساخته شده است که ما قبلاً آنها را می شناسیم، اما من همچنین به یاد مصاحبه قدیمی دیوید لترمن با بیل گیتس می افتم که در آن او اینترنت را توصیف می کند – و هر قسمت شبیه چیزی است که قبلاً می توانید در جای دیگری تهیه کنید. چرا وقتی رادیو هست به جریان یک بازی بیسبال گوش کنید؟
از اینجا به بعد، آن همزیستی ممکن است حتی عجیب تر از آن چیزی شود که ما تصور کنیم. من انتظار آن را دارم، زیرا زمان حال فراتر از باور است.
اینترنت مدام در حال تغییر است و از وبسایتهای ثابت به پخش ویدیو، رسانههای اجتماعی، برنامههای روی تلفنها، خدماتی که بین پلتفرمها متصل میشوند، تبدیل شده است. این چیزی است که مرا به این فکر میکند که 10 یا 15 سال دیگر متاورژن واقعاً چه خواهد بود. فقط به این دلیل که یک فناوری وجود دارد به این معنی نیست که کامل شده است. اگر این آغاز مرحله جدیدی از محاسبات است، آیا تا زمانی که گسترش یافته و به طور گسترده مورد استفاده قرار گیرد، آن را درک خواهیم کرد؟